… تو از کدامین گوهری
که اگرهزاران هزار سایه های شگفت خود را در قومی آویزند
و این چگونه تواند بود
که هر سایه ای را صورتی و هر صورتی را طرزی و طرازی دیگر می بینم
و تو تنها یک ذات … و تو تنها یک چیز
اگر آدنیس را وصف کرده اند خطی از جمال تو خوانده اند
و اگر هلن را که مجموعه زیبایی است به تمام و کمال ستوده اند
شبهی نا تمام از خیال تو تصویر کرده اند
و اگر از بهار و تابستان سخن گفته اند
این یک سایه حسن تو و آن یک سفره احسان توست
و ما تو را در تمامی صورتها می شناسیم
اما در چشم عاشق وفادار نه هیچکس به تو ماند و نه تو به هیچکس مانی.
( ویلیام شکسپیر )
زندگی رسم خوشایندی است…